گاهی از دور میبینمت و مطمئن تر میشوم
که “دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست”
هیچ چیز...
بهار

شاید آرام تر میشدم...
فقط و فقط...
اگر میفهمیدی.....
حرفهایم به همین راحتی که...
می خوانی نوشته نشده اند...

کاش، به همان اندازه ای که از حرف مردم میترسیم
از تو می ترسیدیم ...
که اگر اینگونه بود دنیای ما دنیای دیگری بود
و آخرت ما آخرت دیگری ...
کاش ...
مرا یاد نمی کند و باز دلم بی رحمانه می خواهدش
چه غرور بی غیرتی داری ای دل من...
یادمان باشد
وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم
در برابرش مسئولیم...
در برابر اشکهایش
شکستن غرورش
لحظه های شکستنش در تنهایی
و لحظه های بی قراریش
و اگر یادمان برود
در جایی دیگر
سرنوشت یادمان خواهد آورد
و این بار ما خود فراموش خواهیم شد
اگر نميتواني شاه راه باشي، كوره راه باش،
اگر نميتواني خورشيد باشي، ستاره باش،
با بردن و باختن اندازه ات نمي گيرند
هر آنچه كه هستي، بهترينش باش...
بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست
اگر بشکنه دیگه اعتراض نیست
التماسه...!!
غـــمـــگیـــنـــم…
هـــمـــاننـــد دلـــقـــکـــی کـــه روی صـــحـــنه چشـــمـــش
بـه عـــشـــقـــش افتـــاد کـــه بـــا معـــشـــوقـــش
بـــه او میـــخـــنـــدد…

چشمه ی آب ، کوزه ی سنگین ، راه طولانی !
آب را که لوله کشی کرده اند همه چیز خراب شده !
((بهار))

واژه عشق چه هرزه رفته ! ! !
. . . این روزها هر احساس بی سروپایی را . . .
. . . . عشق می نامند . . . .
دستگاه مشترك مورد نظر ،
از دست " دوستت دارم " های دروغ تو خاموش است ؛
لطفا دیگر تنهایش بگذار !!!
((مجید))


زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
سهراب سپهری
نصیحت نوشت ♣
همانطور که گل سرخ رو
با خارش دوست داری
دیگران رو هم با عیوب آنها ، دوست بدار
زندگی سیبی است
گاز باید زد با پوست!
چقدر گرفته دلت ،مثل آنکه تنهایی
چقدر هم تنها
خیال می کنم دچار آن رگ پنهان رنگها هستی
دچار یعنی؟
عاشق
وفکر کن که چه تنهاست،اگر که ماهی کوچک
دچار آبی دریای بیکران باشد
چه حس نازک غمگینی!
وغم اشارت تلخی به رد وحدت اشیاست
(سهراب)

میگذرد روزی این شبهای دلتنگی
میگذرد روزی این فاصله و دوری
میگذرد روزهای بی قراری و انتظار
میرسد همان روزی که به خاطرش
گذراندیم فصلها را بی بهار
و از ترس اینکه بهم نرسیم
شب تا صبح را اشک میریختیم
سخت است...
رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری
و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است
و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد
و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟
این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان
......
ایستادن اجبار کوه بود،
رفتن سرنوشت آب
افتادن تقدیر برگ
و صبر پاداش آدمی...
پس بی هیچ چشم داشتی
حراج محبت کنیم که
همه ی ما خاطره ایم!
کلمات کلیدی & برچسب ها :عاشقانه ترین وبلاگ,عاشقانه ترین وبلاگ جهان,عاشقانه ترین وبلاگ دنیا,عاشقانه ترین وبلاگ ایران,زیبا ترین دل نوشته ها,زیبا ترین دل در وبلاگ,نوشته های عاشقانه و غمگین,زیبا ترین دلنوشته های,وبلاگ عاشاقانه,عشق,عـشق,عـشـق,بهترین وبلاگ عاشقانه,وبلاگ شکست عشقی,شکست عتشفی,غـــــــم,شعر های عاشقانه,شعرهای عاشقانه دردناک,زیباترین شعر های عاشقانه,شعر عاشقانه زیبا,عکس های عاشاقانه,عکس عاشقانه,بهترین عکس های عاشقانه,گالری بهترین عکس های عاشقانه,گالری عکس عاشقانه,بهترین عکس های عاشقانه,عشق و حسرت,حسرت دوری,عشق دروغ,یالان دنیا,عشق دروغین,عشق بازی,لاو بترکون,عکس های لاو بترکون +18,eshgh,weblog asheghane,eshgo asheghi,asheghane tarin webloge jahan,andoh,gham,hasrat,dard,shekaste eshghi,zajre eshgh,
گاهی تنها بودن بهای ادم ماندن است...
اما دگر تنها ماندن بس است و من ادم شدم..
اکنون در خلوت تنهایی ام برای نبودنت
میگریم...
ای عزیز جان من!
من برای مرگ خود یک بهانه میخواهم …
یک بهانه پوچ عاشقانه میخواهم!
از غمی که میدانی با تو بودنم مرگ است
وبی تو بودنم هرگز!
گر بهانه این باشد،
من بهانه میگیرم …
عاشقانه میمیرم!
عاشق شده یی ای دل غمهایت مبارک
زنجیر جنون ای دل در پایت مبارک
از دیده گهر ریزی از سینه شرر ریزی
لعل و گوهر و یاقوت از خون جگر ریزی
دارا شده یی ای دل دنیایت مبارک
گه عاقل و فرزانه، گه بیخود و دیوانه
گه دیر و حرم گردی، گه بر در بتخانه
حانز شده یی ای دل عقبایت مبارک
از درد نهان سوزی از ناله جهان سوزی
گاه خنده کنی چون گل، گاه همچو خزان سوزی
پیدا شده یی ای دل احیایت مبارک
برای دیگران تنـهـا یک نامی
و تنهـا نامت بـرای من یک دنیا!
دنیـای کــوچکی ست!
خلاصه شده در چهار حرف...
خورشید بتابد یا نتابد،
ماه باشد یا نباشد،
شب و روز من یکی شده ،
فرقی ندارد برایم ،
همه چیز برایم رویا شده ،
عشق تو برایم آرزو شده ،
به رویا وآرزو کاری ندارم ،
حقیقت این است که
دوستت دارم!
به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است ،
بی تو دنیای من ای دوست پر از “تنهایی” است،
امان از دلی که دلبر ندارد
آنکه می رود فقط می رود
ولی آنکه می ماند درد می کشد،
غصه می خورد،
بغض می کند،
اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد
و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت
آرام آرام خاکستر می شود …
آری ، این است
خاصیت عشق یک طرفه …
چقدر تازگی دارد برایم...
روزهایی که به امید آمدن کسی دل خوش نیستم...
و شبهایی که از نیامدنش دلگیر نمیشوم!!!
بی کسی هم عالمی دارد...
همیشه دروغ گفتن تلخ نیست....!
بهم بگو دوسم داری......
حسادت می کنم به تو… !
که آسان ، که آسوده فراموش میکنی اما فراموش نمی شوی …
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ،
تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،
چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ،
هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
میدانستم عاشق بارانی ،
آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،
تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد این اشکهای من است
که بر روی تو میبارد آسمان با دیدن چشمهای من می نالد
عشق همین است و راه آن نفسگیر باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش،
دردهایی که درد نیست چون دوایش تویی خیالی نیست دلتنگی ها و بی قراری هایش،
چون چاره اش تویی عزیز من تویی، در راز و نیازهایم تنها تویی با تو بودن یعنی همین ،
یعنی من عاشقم بیشتر از تمام عشقهای روی زمین عزیزم خیلی دوستت دارم ،
تنها همین احساس است که در دل دارم این کلام جاودانه را از من بپذیر ،
در روزی که قلبم درونش غوغاست ،
این احساس صادقانه را از من بپذیر ،
در روزی که حال من حال خودم نیست
به من می گفت: انقدر دوستت دارم که اگر بگویی بمیر، میمیرم...
باورم نمی شد... فقط یک امتحان ساده به او گفتم بمیر...
سال هاست درتنهایی پژمرده ام...
کاش امتحانش نمی کردم...
کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد.
کاش میشد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد.
کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد.
کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد...
برای خودت زندگی کن...
کسی که تو را دوست داشته باشد با تو می ماند...
برای داشتنت می جنگد...
اما اگر دوستت نداشته باشد به هر بهانه ای میرود...!!!
نـﮧ نمـﮯدآنـﮯ !
هیچکس نمـﮯدآند. . .
پشت این چهره ی آرام در دلم چـﮧ مـﮯگذرد...
نمـﮯدآنـﮯ !
کسی نمـﮯدآند. . .
این آرامش ظاهــر و این دل نـا آرام ،
چقدر خستـﮧ ام مـﮯکند . . .
از خوب ها بیشتر میترسم...!
آخر..!
یک روز تو خوب من بودی ...!
تا کی ؟
تا کی عاشق باشم و از عشقم دور ؟
تا کی اسیر تنهایی هایم باشم و از یارم دور .....؟
تا کی باید به خاطر دوری تو اشک بریزم
و حسرت آن دستهای گرمت را بکشم...؟
تا کی باید از خدای خویش التماس کنم
تا تو را به من برساند ،
نزدیک و نزدیک تر کند تا بتوانم تو را در آغوش بگیرم؟...
تا کی باید صدای غم انگیز آواز مرغ عشق را بشنوم
و دلم برایت تنگ شود؟
تا کی باید غروب پر درد عاشقی را ببینم و دلم بگیرد!
تا کی باید تنهایی به خورشیدی که آرام آرام
به پشت کوه ها می رود را نگاه کنم
وتا کی باید لحظه ها و ثانیه ها را یکی یکی بشمارم
تا لحظه دیدار با تو فرا رسد؟
خسته ام !
یک خسته دلشکسته عاشق بی سر پناه.... عاشقم !
یک عاشق دیوانه سر به هوا
.....
تا کی باید کنج اتاق خلوت دلم بنشینم
و با قلم و کاغذ درد دل کنم؟...
تا کی باید دلم را به فرداها خوش کنم
و پیش خود بگویم آری فردا وقت رسیدن است!
تا کی باید در سرزمین عشاق سر به زیر باشم و
چشمهای خیسم را از دیگران پنهانکنم؟
تا کی باید بگویم که عاشقم ، ولی یک عاشق تنها ،
عاشقی که معشوقش در کنارش نیست!
تا کی باید به انتظارت زیر باران بنشینم
و همراه با آسمان بنالم و ببارم....
و تا کی باید با دستهای خالی
با آغوش سرد ، با دلی خالی از آرزو و امید ،
با چشمانی خیس و شاکی زندگی کنم؟
آری تا کی باید تنها صدای مهربان تو را بشنوم
ولی در کنار تو نباشم عزیزم!
تاکی؟
...
صدای باد را بشنو که آواز کهنه غمگینی می خواند .
می داند که امروز تو را ترک می گویم .
برایم گریه مکن . . .
زیرا قلبم در راهی که می رود خواهد شکست .
خداحافظ عشق من . . .
خداحافظ . . .
خداحافظ ای تنها محبوبم . . .
تا زمانی که مرا به یاد آوری هرگز چندان دور نخواهم بود .
خداحافظ عشق من . . .
همیشه به تو وفادار می مانم .
پس مرا در رؤیایت جای ده تا زمانی که پیش تو باز گردم .
ستارگان را در آسمان ببین .
و آنها به هر کجا که بروند با درخشش خود با من خواهند بود .
و من آرزو می کنم که هر چه زوردتر مرا به خانه راهنمایی کند .
خداحافظ عشق من . . .
این روزهــــا زیادی ساکتــــ شده ام
حرفــــ هایم نمی دانم چــــرا به جای گلــــو ،
از چشــــم هایم بیرونــــ می آیند . . .
راز چشمانت را هیچ کس نفهمید
ولی
من امروز رازش را فهمیدم
راز چشمانت رفتنت بود …
پشت سرت به جای اشک یه کاسه آب می ریزم
حالا که رفتنی شدی سفر بخیر عزیزم...
این آخرین خواهشمه مواظب خودت باش
اونی که جام و می گیره جوونی تو بزار پاش...
اسم من و جلوش نیار، بهوونه ای نگیره
بهش بگو دوستت دارم بزار برات بمیره..
یادته یادگاری نوشتی رو دیواری
که من و دوسم داری و تنهام نمی زاری
حالا می خوایی بری من و بزاری تنها
منم بدون تو می شم بی خیال دنیا
نه که گِله کنم نه
اگر من جاي او بودم
همان يك لحظة اول كه اول ظلم را ميديدم از مخلوق بيوجدان ،
جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدگر ، ويرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، كه در همسايه صدها گرسنه ،
چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم ،
نخستين نعرة مستانه را خاموش آن دم بر لب پيمانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، كه ميديدم يكي عريان و لرزان
ديگري پوشيده از صد جامة رنگين، زمين و آسمان را
واژگون مستانه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، نه طاعت ميپذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان سبحه صد دانه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم، براي خاطر تنها يكي
مجنون صحراگرد بيسامان هزاران ليلي نازآفرين را كو به كو
آواره و ديوانه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم، به عرش كبريايي با همه صبر خدايي
تا كه ميديدم عزيز نابجايي ناز بر يك ناروا گرديده ، خواري ميفروشد
گردش اين چرخ را وارونه بيصبرانه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، كه ميديدم مشوش عارف و عامي
ز برق فتنة اين علم عالمسوز مردمكش ، به جز انديشة عشق و وفا ،
معدوم هر فكري در اين دنياي پرافسانه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم ؟!
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و تاب تماشاي زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من به جاي او چو بودم ، يك نفس كي عادلانه سازشي با جاهل و فرزانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
عجب صبري خدا دارد !
تمام خوبـــــی حس مالکیتـــــــ اینه که
از کســــی که دوسشـــــــ داری بپرسی تــــــــــو مال کی هستی؟!
و اون بدون معطلی بگه
فــــــــقط مـــــــــال تــــــــــــــــــــو

پیچکـــ احســآس
همیشـہ همــ "شـاعـرانہ و خیــال انگیــز" نیستـــ
گـاهے میپیچـد دور گلـوے آدمــ "خفــہ اش میکند
گاهی عمر تلف می شود
به پای یک احساس...
گاهی احساس تلف می شود؛
به پای عمر !و چه عذابی می کشد،
کسی که هم عمرش تلف می شود؛
هم احساسش ...
کاش می دانستی چقدر دلم بهانه ی تو رو میگیره هر روز
کاش می دانستی چقدر دلم هوای با تو بودن کرده
کاش می دانستی چقدر دلم از این روزهای سرد بی تو بودن
دلم گرفته
کاش می دانستی چقدر دلم برای ضرب آهنگ قدمهایت
گرمی نفسهایت ، ومهربانی تنگ شده
کاش می دانستی چقدر دلواپس تو ام
کاش می دانستی چقدر تنهام ، چقدر خسته ام
و چقدر به حضور سبزت محتاج
و همیشه از خودم می پرسم این همه که من به تو فکر می کنم
تو هم به من فکر می کنی؟

گاهــے بايد نباشــے . . .
تا بفهمــے نبودنت براى چه كســے مهم است
آنوقت است كه ميفهمــے بايد با كه هميشه باشــے !
گر یک روز از زندگی من باقی مانده باشد
از هر جای دنیا چمدان کوچکم را میبندم راه میافتم
ایستگاه به ایستگاه…
مرز به مرز…
پیدایت میکنم ، کنارت مینشینم
بهت میگم تا بی نهایت دوستت دارم…
بــــــاور کن خیلی حـــــــرف است
وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی ،
که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای…
همیشه دروغ گفتن تلخ نیست....!
بهم بگو دوسم داری......
حسادت می کنم به تو… !
که آسان ، که آسوده فراموش میکنی اما فراموش نمی شوی …
غصه ی دوری دلدار مرا پیرم کرد / غم هجران نگارم ز جهان سیرم کرد
گریه کردم ز فراغت گل من باور کن / که مرا غربت این شهر زمین گیرم کرد
فرهنگ لغتها نیاز به ویرایش دارند ،
برای معنی دلتنگی احتیاج به این همه کلمه نیست ،
دلتنگی یعنی تو !
تمام شهر از بس عاشقی کردند قهارند…
من اما هنوز ناشیانه دوستت دارم !
هرکسی رو می تونستم دوست داشته باشم!
اگر دوست داشتن رو از تو شروع نمی کردم …
رنگین کمان همیشه بعد از باران می آید …
کاش همیشه چشمانم بارانی باشد رنگین کمان من ، شاید تو بیایی !
من کر نیستم ؛
فقط از وقتی صدایت را شنیدم دیگر هیچ صدایی شنیدنی نیست …
میگن لبخند ربطی به مرگ نداره ولی تو بخند تا من برات بمیرم.....!
یک بار از کنار دریا عبور کردی.
یک عمر امواجش برای بوسیدن جای پایت میایند و میروند.
همیشه با من بمان
هیچکس عاشقانه تر از من
نمی تواند تو را بسراید...!
من از خدا خواستم، نغمه های عشق مرا به گوشت برساند
تا لبخند مرا هرگز فراموش نکنی و ببینی که سایه ام به دنبالت است
تا هرگز نپنداری تنهایی. ولی اکنون تو رفته ای ،من هم خواهم رفت
فرق رفتن تو با من این است که من شاهد رفتن تو هستم
این روزها
دلم اصرار دارد فریاد بزند!
اما من جلوی دهانش را میگیرم
وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد
این روزها
من خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام !
تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود
عشق من
کاش همانند این عکس میتوانستم در آغوشت بگیرم ...!
گل من امیدوارم آغوش رقیبم برات گرم باشه......!
عشق من
کاش زود تر از این ها حرف دلمو بهت زده بودم
کاش
...
زمـآن هیـج دردی را دوآ نکــرد..
این مَن بودَم
که به مــرور زمـآن عـآدت کردم..
و بـآ این هـَمه،
چه اجبـآر سخـتی اســت،خــَنده...
و بـآور کنیــد که مـَن خوشحـالــَم!
منتظری چه اتفاقی بیفتد؟
اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست؟
منتظری چه اتفاقی بیفتد ؟
اینکه از چشمهای شب زده ام بجای باران برف ببارد ؟
منتظری چه اتفاقی بیفتد ؟
اینکه ستاره ها در آسمان برای نیاز نیمه شبم راه باز کنند ؟
اینکه تمام پروانه ها و پرستوهای سرگردان بعد دعاهایم آمین بگویند ؟
نه عزیز دلمهیچ اتفاق مهمی نمی افتد!
جز پژمردن چشمهای سرخ و سیاه من
جز به خاک افتادن ساقه های احساس بچه گانه ام
منتظری بمیرم تا برگردی ؟
اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست ؟
.........
واقعا نمی دانم که با چه بیانی زیبایی عشق تو را بسرایم.
تمام غم های من با لبخندی که بر لبهای شیرینت نقش می بندد از بین می رود.
تمام شیرینی زندگی ام با کوچکترین غمی که بر چهره تو می نشیند محو می شود.
عشق من لحظه ای نیست که در یاد تو و غرق در خیالت نباشم.
دستانم تشنه دستان تو،شانه هایت تکیه گاه خستگیهایم
به پاکی چشمانت قسم تا ابد با تو میمانم
بی آنکه دغدغه فردا را داشته باشم
چون میدانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
عزیزم دوسـ ـت دارم...
یادمه وقتی کنارم نبودی بهت می گفتم ای کاش کنارم بودی
بهم میگفتی من کنارتم ولی تو منو نمیبینی
بهم میگفتی دستام توی دستت هست
بهم میگفتی دستات چرا اینقدر سرده؟
میگفتی باگرمای دستم سردی دست تو از بین میره
اون موقع خوب با این حرفات یادم میرفت که ازم دوری
فکر میکردم واقعا کنارمی
ولی
الان که تو نیستی و من روی زمین تنها
واقعا احساس میکنم که ازم دوری
واقعا احساس میکنم که تنهام
چون دیگه نیستی که با حرفات ارومم کنی
براش بنویس دوستت دارم آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد
می برن ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست . گرچه پاره کردن یک کاغذ از
شکستن یک قلب هم ساده تره ولی تو بنویس .. تو ... بنویس
I lOvE yOu
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ،
تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،
چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ،
هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
میدانستم عاشق بارانی ،
آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،
تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد این اشکهای من است
که بر روی تو میبارد آسمان با دیدن چشمهای من می نالد
عشق همین است و راه آن نفسگیر باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش،
دردهایی که درد نیست چون دوایش تویی خیالی نیست دلتنگی ها و بی قراری هایش،
چون چاره اش تویی عزیز من تویی، در راز و نیازهایم تنها تویی با تو بودن یعنی همین ،
یعنی من عاشقم بیشتر از تمام عشقهای روی زمین عزیزم خیلی دوستت دارم ،
تنها همین احساس است که در دل دارم این کلام جاودانه را از من بپذیر ،
در روزی که قلبم درونش غوغاست ،
این احساس صادقانه را از من بپذیر ،
در روزی که حال من حال خودم نیست
نمی دانم چرا اینگونه است؟
می بینی اما
دلت بسته به مهر دیگری است
بی اعتنا می گذری
و عاشقانه به کسی می نگری
که دلش پیش تو نیست...
دیکتــــه روزگار
نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد
و نـُمره من
بـاز می شود . . . صــفــــــــر !
هنــــــوز . . .
نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام
و عشق آن لحظه معنا پیدا میکند که
همدمت اجازه بوسیدن دهد
و تو با نهایت عشقی که در دل داری
بوسه بر پیشانی معشوقه ات بزنی !!!!
دلم حال و هوای تو روا پیدا کرده
حال و هوای بوییدن عطر دل انگیز وجودت
حال و هوای بوسه زدم بر سجده گاهت
تنها دلخوشی من همین تفکرات خیالی است
حیف که به حقیقت نمی پیوندد
آرزوی خوشبختی برایت میکنم....!
آن روزها که با تو بودن برایم آرزو بود
تمام شد !
امروز با تو بودن
یا نبودن فرقی ندارد...
سیگار باشد یک خیابان و برگهای زرد پاییزی...
من میروم تا دود کنم هستی ام را ....!!!
چگونه بگویم ؟
اصلا از چی بگم ؟
از این همه تنهایی ؟
یا از این مرحم تنهاییم که فقط سیگار شده ؟
ولی بدون این مرحم الان جای خالیه تورو واسم پر میکنه .
منو درک میکنه . . . . . !
همون کارایی که تو هیچوقت نکردی . . . !!!!
از خودم دور میشوم
تا به تو نزدیکتر باشم
این روزها . . .
" خیال "
تنها راه با تو بودن است !
دست هایی ست
که از بیم آغـــــوش شدن
توی جیبم محــــکم مشت کرده ام
وقتی عابری که عطر تو را به تن زده
تو نیستی !
این روزها
آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای
خشک شدن نیست ...!
هوایت که به سرم می زند
دیگر در هیچ هوایی ،،،
نمی توانم نفس بکشم !
عجب نفس گیر است
هوایِ بی تو بودن ...!
من اگه خدا بودم ...!
اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم ...!
نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم ..!
چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..
رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ...!
دلـم ...
هنـوز ..
خیس خورده نگاه توست ..!!
نـازش بـدار ..!
که نلغــزد ..
از میان دستهایت ..!!
بار آخر! دست آخر !
من ورق را با دلم بر میزنم !
بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل ! با دلت دل حکم کن ! ... حکم دل ...
هر که دل دارد بیاندازد وسط تا که ما دلهایمان را رو کنیم !
دل که روی دل بیفتد عشق حاکم می شود !
پس به حکم عشق بازی می کنیم
این دل من رو بکن حالا دلت را !
دل نداری ؟! بر بزن اندیشه ات را ...
حکم لازم !!! دل سپردن، دل گرفتن، هر دو لازم...
!!!!!
من به قلبم افتخار می کنم
با آن بازی شد !
زخمی شد !
به آن خیانت شد !
سوخت و شکست !
اما به طریقی هنوز کار می کند . . . !
عشق یعنی با تو گشتن همکلام
عشق یعنی انتظار یک سلام
عشق یعنی دست های رو به دوست
عشق یعنی مرگ در راهت ، نکوست
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد
عشق یعنی دل سپردن تا ابد !
تا ابد عاشقتم ...!
زندگی همین است
هر خاطره غروبی دارد...
هر غروبی خاطره ای...
و ما جایی بینِ امید و انتظار...چشم میکشیم تا روزگار مان بگذرد
گاهی هم فرق نمیکند چگونه...
فقط بگذرد
شریکم با تو در این درد،منم مثل تو غم دارم
منم محتاج لبخندم،منم دستاتو کم دارم
از این بازی طولانی،منم مثل تو دلگیرم
در صف اول نمــاز جلوتر از پیش نمــاز می ایستمـ
وهمه به من اقتدا خـواهند کرد....
نمــاز که تمامـ شد همه به سمت من خـواهند آمد...
چـقدر عزیز خواهـم شد...بعد از چند قدم کسی فریاد
برو! ترس از هیچ چیز ندارم!
وقتی یقین دارم بیشتر از من کسی دوستت نخواهد داشت!!
بیشتر از من کسی طاقت کم محلی هایت را ندارد!
برو! ترس برای چه؟
وقتی میدانم یک روز تف می اندازی
به روی تمام انهایی که به خاطرشان
مرا از دست دادی!!!
آخر و عاقبت عشق یک طرفه...
هر چند مال من نشدی ولی ازت خیلی چیزا یاد گرفتم!!!
یاد گرفتم به خاطر یکی که دوسش دارم باید دروغ بگم
یاد گرفتم هیچ وقت هیچ چی ارزش شکستن غرورمو نداره!!!
یاد گرفتم. تو زندگیم به اون که بفهمم چقدر دوسم داره
هر روز دلشو به بهونه ای بشکنم!!!
یاد گرفتم گریه های هیچکس رو باور نکنم!!!
یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم!!!
یاد گرفتم هر روز دم از عاشقی بزنم ولی خودم عاشق نباشم!!ولی زندگی ادامه داره
فَـ ـدآی سَـ ـرَم کِه عآشِــقَم نیـ ـستی...
چیزی کِه زیآدِه ...
جـ ـ ـآ
وآسُـ ـه مُـردَن....
اگه هم نمیریم یه مرده متحرک هستم ...
10
9
8
7
6
5
4
3
2
1
0
دیگر تمام شد.
شمارش معکوس عشقمان هم زده شد...
دیگر شبها با چشمانی قرمز شده از هجوم خواب منتظر
شب بخیر ش نیستم...
دیگر صبحها باچشمان خواب آلود پیام صبح بخیرش رانمیخوانم...
دیگر غروبها شاهد پیامی نیستم که درآن نوشته باشد دلتنگم است...
ببین قلب ساده ام همه چیز تمام شد...
جواب یک عمر عاشقی هایت را درچند کلمه خلاصه کرد
(به هم رسیدنمان ممکن نیست ...خداحافظ)
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ
آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را
... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگــــــــــــــــم
مهربانيت را به دستي ببخش ؛ که مي داني با او خواهي ماند ....
وگرنه حسرتي مي گذاري بر دلي که دوستت دارد ... !!!
به "سگ" استخون بدی ..
دورت میگرده
واست دم تکون میده !!!
من به تو "دل " داده بودم ... لعنتـــــــــــــــــــی !!!!!
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ...
گاهــی باید نباشــی ... تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ...
؟! اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی ....
دلم تنگ شده
براي وقتي كه مي گفتي :دلم واست تنگ شده
دلم تنگه..
براي بودنت
شايدم لبخند خودم
دلم براي همه چيز تنگ شده جز
نبودنت !
برای خیانت ،
هــــزار راه هــســــت اما هـیــچ کــــدام
به انـــدازه تــــظـــاهـــر
به دوست داشتن کــثـیــف نـیـســـت ...
دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم،
آهای جماعت...
میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟
شما دقیقا چه رنگی هستید؟!
رمانتیک...
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.
کلاغ جان!
قصه من به سر رسید...
سوار شو!
تو را هم تا خانه ات می رسانم...
همی گویی غمش را در دل نگهدار
نصیحت گو! نمی گویی دلت کو؟
به ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست
به نسل های بعد بگویید ...
که نسل ما نه سر پیاز بود نه ته پیاز ...
نسل ما خود پیاز بود ...
که هر که ما رو دید گریه کرد
اﯾﻨﺠﺎ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ...
ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﺁﺏ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ!
ﻗﺎﺿﯽ ﺟﯿﺮﻩ ﺑﻨﺪﯼ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ!
آنچه نقد است فقط جان توست،ﮐﻪ ﻗﺴﻂ ﺑﻨﺪﯼ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ!!!
از دنیـــای ِ واقــعـی و نــامــردیــاش ! پنــــاه آوردیــــم بــه دنیــای ِ مـجــازی !
غــافـل از این کــه ، آســمون ، هـــمون آسـمونــه ...
سعی نکن متفاوت باشی!
فقط "خوب باش"
خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است...
کارمـــان به جایــی رســـیده که طـــوری بایـــد دلتنـــگ شـــویم
که به کســـی بـــرنخـــورد ..!!
وقتی داریم به یکی فکر میکنیم نیست کنارمون!
وقتی میاد کنارمون باشه
دیگه بهش فکر نمیکنیم!
آحرش نفهمیدم زمان چیو حل میکنه؟
از عذاب بی تو بودن،در سکوت خود خرابم
دوری از صورت ماهت،هر نفس میده عذابم
خاطرات با تو بودن شب و روز میاد بخوابم
اینه آخرین کلامم ،بخدا بی تو خرابم
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 55
بازدید کل : 67912
تعداد مطالب : 85
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
FreeCod Fall Hafez
|